امروز
باسمه تعالی
انحلال بهزیستی ؛ مرگ
اجتماعی معلولان
دکتر محمد کمالی
kamali@mkamali.com
اول) سازمان بهزیستی
کشور را میتوان از جمله بزرگترین سازمانهای دولتی چه بلحاظ نیروی
انسانی و چه بلحاظ تنوع و حجم ارائه خدمات و چه بلحاظ جمعیت تحت پوشش
دانست. تشکیل سازمان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و بر اساس مصوبه
شورای انقلاب قابل تامل است و می توان آن را در زمره نهادهای مولود
انقلاب دانست. خدمات ارائه شده در طول این سالها توسط همکاران سخت کوش
بهزیستی برکسی پوشیده نیست، آنچنانکه ضعف های آن هم بر کارشناسان و دست
اندرکاران مخفی نمانده است. اینکه امروز گروهی فریاد انحلال آن را سر
داده اند نیاز به دقت و هوشمندی دارد که این دایه گان برتر از مادر از
حب علی میگویند یا آنکه در پس ماجرا منافعی دنبال میشود...
دوم) سه حیطه مشخص برای
ارائه خدمات سازمان وجود دارد که شامل حیطه های امور پیشگیری ، امور
اجتماعی و امور توانبخشی یا همان ارائه خدمات موردنیاز به افراد دارای
ناتوانی و معلولیت می باشد. دامنه ارائه این خدمات نه محدود به شهر
تهران که به گستردگی کشور پهناور ایران است. مجتمع های روستایی د رحوزه
امور اجتماعی و برنامه توانبخشی مبتنی بر جامعه در حوزه معلولان و
توانبخشی یاد آور عدم فراموشی روستاها در ارائه خدمات از سوی بهزیستی
تلقی می باشند. اینکه دراین گیرودار بحث انحلال، جناب شهردار تهران هم
اعلام آمادگی برای قبول مسئولیت های بهزیستی می کند یا نشاندهنده عدم
شناخت از گستره خدمات سازمان است یا ماجرایی سیاسی که در نگاه این
مقاله نیست...
سوم ) در برنامه سوم
توسعه ماده ای وجود داشت که خواهان تمرکز امور معلولان و توانبخشی در
سازمان بهزیستی و تمرکز امور اجتماعی درنهادی دیگر شده بود. البته
سرنوشت این ماده همچون برخی دیگر از مواد آن به عدم اجرا رسید. شاید
این نقطه مهمی در بحث جاری باشد و می خواهم برای بحث انحلال از همین
منظر نگاه کنم. آنچه نگرانی من را از بحث انحلال دامن می زند ، نه
مربوط به حوزه اجتماعی که مرتبط با حوزه توانبخشی و امور معلولان است.
در حوزه اجتماعی همانگونه که این روزها د رسانه ها مشاهده میشود افراد
و نهادها مختلف گوی سبقت در اعلام آمادگی برای پذیرش مسئولیت های
بهزیستی را از یکدیگر می ربایند – هرچند در زمان حضور در بهزیستی و بعد
از آن هم همیشه برایم این سوال مطرح بوده است که آن حلاوتی که این گونه
افراد و سازمانها در این موضوع دنبال می کنند چیست؟ - و گویا حاضر به
انجام هر کاری هم برای موفقیت در این امر هستند . اما در حوزه امور
معلولان نه تنها کسی به انتظار ننشسته است بلکه باید د ر نهایت و به
اجبار آن را بر دوش وزارتخانه ، سازمان یا نهادی قرارداد و این درست
نقطه نگرانی من است. اگر هم در نهایت این وظیفه به وزارت بهداشت و
درمان منتقل شود می توان بخوبی و از همین امروز تصور کرد که در صورت
لطف آقایان، مدیرکلی برای این امر در حوزه سلامت در نظر خواهند گرفت و
می توان از هم اکنون فاتحه ای برای امور توانبخشی و معلولان بر زبان
جاری نمود. رفتن مجموعه برنامه های توانبخشی به وزارت بهداشت همان و
انتظار برای مرگ اجتماعی معلولان همان...
چهارم ) آمدن شهرداری
برای ارائه خدمات اجتماعی چیز تازه ای نیست که آقایان کشف کرده باشند و
براحتی می توان رد آن را در قوانین و برنامه های سابق پیدا نمود. سابقه
همکاری بین بهزیستی و شهرداری و جود دارد اما نباید افراد ، نقشی موثر
بر این همکاری داشته باشند و نظرات و گاه خصومت های شخصی عاملی برای
انجام یا عدم انجام همکاری – گاه پیش کشیدن بحث انحلال – شود. در واقع
شهرداری ها وظایفی در همین حیطه امور معلولان دارند که نگاهی حتی
خوشبینانه ، نمی تواند حاکی از کسب رضایت مندی برای حصول اندکی از آن
موارد برای جامعه معلولان باشد. واقعا در همین شهر تهران تا چه اندازه
آقایان از خجالت افراد دارای ناتوانی برای دسترسی به امکانات شهری
برآمده اند که اینک ، اینگونه تمام بهزیستی را می خواهند. بهتر است
آقایان یک روز روی صندلی چرخدار بنشینند و تنها از منزل خود بیرون
بیایند، جائی هم نروند در همان محله خود کمی تلاش کنند تا متوجه شوند
که آیا امکانی برای حرکت خواهند داشت....آن مدیر محترم شهرداری هم که
افاضه فرموده اند :"
اگر
بهزیستی به جای واگذاری یك سوم هزینه ها، همه اعتبار خود را به ما
بدهد، قول می
دهیم از لحاظ كمی و كیفی سه برابر و بسیار بیشتر از آنها عمل كنیم."
بد نیست کمی به سابقه فعالیت خود در بهزیستی نگاه کند و ا ز سر انصاف
با بهزیستی سخن بگوید .... فرصت همکاری با شهرداری بسیار مغتنم است و
باید بدور از جنجال های سیاسی و شخصی برای توسعه خدمت رسانی به مخاطبین
سازمان از آن بهره گرفت و این امر می تواند در بطن خود حل بسیاری از
نابسامانی های شهری چه در حوزه امور اجتماعی و چه در حوزه معلولان به
مراه داشته باشد...
پنجم ) در اینکه سازمان
بهزیستی باید فعالیت های خود را به بخش غیر دولتی واگذرا نماید ، شکی
نیست و مگر نه این است که بهزیستی را شاید بتوان موفق ترین سازمان
بویژه در حیطه توانبخشی در این امر دانست. همینطور در اینکه سازمان
باید از حجم نیروی انسانی خود بکاهد و یا در نیازمندی سازمان به دمیدن
روح تازه ای برای خدمت رسانی بیشتر و ... در هیچکدام شکی نیست اما همه
اینها دلیلی بر درخواست انحلال سازمان نمی تواند باشد، چه اگر اینگونه
باشد مجموعه دولت بیشتر نیازمند انحلال است نه یک سازمان خاص. کمی
اطراف خود را نگاه کنیم به وزارتخانه ها و سازمانها دقت کنیم ، براستی
چه مقدار تفاوت با بهزیستی دارند. بله همه نیازمند تحول هستیم حتی خود
برنامه تحول اداری که گاه احساس می کنم حیاتی تر از همه است...
راه حل انحلال سازمان
نیست ، بلکه کمک به سازمان برای گسترش و بهبود ارائه خدمات است. بارها
گفته ایم نیازهای افراد مخاطب سازمان بهزیستی همان نیازهای افراد عادی
جامعه است . همه وزارتخانه ها و سازمانها و نهادهائی که نوعی خدمت به
مردم ارائه می دهند، باید سهم افراد دارای ناتوانی و معلولیت و
نیازمندان تحت پوشش را هم در برنامه های خود در نظر بگیرند . وظیفه
بهزیستی ساخت مسکن و مناسب سازی ساختمانها و معابر شهری و ایجاد اشتغال
و... نیست. همانگونه که نهادهای مختلف این امور را برای افراد عادی در
جامعه فراهم میکنند باید نقش خود را برای تامین آنها برای جمعیت
نیازمند و افراد دارای ناتوانی هم برعهده بگیرند و بهزیستی در این بستر
با ارائه نظرات کارشناسی بهترین شرایط را برای دسترسی مخاطبین خود به
امکانات جامعه فراهم نماید. چشم میلیونها فرد دارای ناتوانی و معلولیت
و خانواده های آنان به بهبود وضعیت زندگی و محسوب شدن به عنوان
شهروندان این جامعه است نه به انحلال تنها نقطه اتکاء در این آشفته
بازار و در نهایت آوارگی....