سازمان بهزيستي كشور بر اساس
مصوبه شوراي انقلاب در سال 1359 با ادغام تعداد زيادي از سازمانها
، نهادها و انجمن هايي كه در اين زمينه فعاليت داشتند، تشكيل
گرديد. دو حوزه اساسي ، امور حمايتي و امور توانبخشي براي فعاليت
هاي سازمان تعريف شدند و با وظايفي كه براي آنها در نظر گرفته شده
بود، صاحب تشكيلاتي متناسب گرديدند. در سال 1370 با توجه به
ضرورتهايي كه در مورد پيشگيري از معلوليتها و آسيب هاي اجتماعي پيش
آمد، حوزه معاونت پيشگيري هم به اين مجموعه اضافه گرديد. فعاليتهاي
ستاد مركزي سازمان در دفاتر زير مجموعه اين حوزه ها تا سالهاي
پاياني دهه 70 ادامه پيدا كرد و در آن زمان بر اساس تجربيات حدودأ
20 ساله ، تغيير تشكيلات مورد توجه قرار گرفته و اصلاح شد.
در هفته هاي اخير در حوزه توانبخشي سازمان بهزيستي كشور شاهد تغيير
تشكيلات هستيم ، هر چند آنرا آزمايش ناميده اند. اين تغييرات نه
تنها به تصويب سازمان مديريت و برنامه ريزي نرسيده است كه گويا با
انجام آن هم مخالفت شده است. تغيير تشكيلاتي ستادي، آنهم در زماني
كه هنوز تجربه تشكيلات جديد به 3 سال هم بالغ نگرديده است، تعجب
برانگيز است. به نظر نمي رسد در اين مورد هم كار مطالعاتي خاصي
صورت گرفته باشد و دلايل ، ضعف ها و عواملي كه باعث ايجاد ضرورت
انجام اين تغييرات باشندي، فهرست شده باشد. اينكه آيا با متخصصان و
دست انداركاران امور توانبخشي مشورتي صورت گرفته است يا خير؟ ،
ضرورت اصلي و اساسي براي انجام تغييرات آن هم با فوريت چيست؟ منافع
و مزيت هايي كه تشكيلات جديد به همراه خواهد آورد كدامند؟ ميزان
موافقت مديران توانبخشي با اين تغييرات چه اندازه است؟ نظر دقيق و
كارشناسي سازمان مديريت و برنامه ريزي چيست؟…
اينها سؤالاتي است كه به نظر مي رسد قبل از ابلاغ تغييرات تشكيلات
مي بايد پاسخ داده مي شد.
در پي تغييرات انجام شده، دفاتر
موجود در حوزه توانبخشي تغيير نام يافتند. دفاتر « امور برنامه هاي
توانبخشي » ، « امور رفاهي معلولين» و « امور مراكز غيردولتي و
انجمن هاي معلولين » به دفاتر « امور معلولين ذهني » ، « امور
معلولين جسمي حركتي و حسي » و « امور سالمندان » مبدل شدند. به
تعبيري مي توان گفته بجاي تمركز بر «برنامه ها» بر «گروههاي دريافت
كننده خدمات» تأكيد شده است.
اين دگرگوني را مي توان حاصل ديدگاهي دانست كه در امور ستادي هم
قائل به انجام امور اجرايي است. ديدگاهي كه عمدتأ در دوران مديريت
جديد سازمان به كرات مشاهده شده است. دخالت ستاد مركزي در جزيي
ترين امور، تمركز كارها در ستاد مركزي و حتي ارائه خدماتي كه مي
بايد در مراكز استاني و شهري انجام شوند، در ستاد مركزي سازمان
–
البته در برخي موارد كه اموري به استانها واگذار شده است، بيشتر
حاصل فشار سازمان مديريت بوده است، استراتژي مديريت سازمان
–
بر اساس آنچه در چند ماهه آخر فعاليتم در سازمان تجربه كردم، گاه
بلندمدت ، جايگاهي در ديدگاه حاكم بر سازمان ندارد. انجام برنامه
چشم نواز، موردي مشابه با آنچه برخي نهادها در بوق و كرنا انجام مي
دهند، اصلي ترين فعاليت ها را به خود اختصاص داده است.
حال بايد ديد آيا انتخاب اين شيوه در تغيير تشكيلات ، حاصل يك
تعامل جدي و بر اساس شعار « مشتري محوري» است يا اينكه تغييرات
انجام شده است تا فعاليتي مهم در كارنامه مديريتي ثبت شود. حتي اگر
بر پايه ديدگاه « مشتري محوري» اقدام شده باشد، به نظر مي رسد در
مورد تشكيلات ستادي كار صوابي نخواهد بود. مهمترين نياز توانبخشي
در دوره كنوني
–
بويژه با تصويب دو قانون مهم، تشكيل وزارت رفاه اجتماعي و حقوق
جامع معلولان
–
حضور گسترده تر در طراحي و تدوين برنامه هاي جامع براي كسب جايگاهي
در خور در هنگام اجراي اين دو قانون بسيار مهم است. پيگيري آئين
نامه هاي اجرائي قانون و به چالش كشيدن وزارتخانه ها ، نهادها و
مراكز دولتي و خصوصي براي تأمين حقوق معلولان، نيازمند دفاتر ستادي
قوي، كارا و به روز مي باشد. كه اين امر در تشكيلاتن قبلي بخوبي
قابل وصول است. متأسفانه چنانچه تغييرات جديد اعمال شوند نه تنها
حصول اين اهداف با مشكل روبرو خواهد بود، بلكه در روند كار دفاتر،
دوباره كاري ، تداخل وظايف، سردرگمي حوزه هاي استاني، درگير شدن در
امور جزيي و
…
را شاهد خواهيم بود. البته از سوي ديگر مي تواند، ظاهري خوشايند در
توجه به « مشتري» را به نمايش گذارد.
اميدوارم با درك دقيق از شرايط
و نيازها ، اصلاح امور به صورتي انجام شود كه كمترين آسيب را به
حوزه توانبخشي و خدمت
گيرندگان آن شاهد باشيم .