شهيد فياض بخش يكي از
مديران با تدبير و مومن پس از انقلاب بود كه در مدت كوتاه مديريت
خويش جلوه اي از مديريت اسلامي را به نمايش نهاد . به گونه اي كه
خود را به عنوان يك الگوي نمونه مطرح نمود. اين شهيد عزيز كه در
فاجعه هفتم تير ماه 1360 توسط بي خردان ناپاك به لقاء الله پيوست
علاوه بر تخصص لازم تعهد كافي را در امر مديريت تحت كنترل خويش به
همراه داشت. اين دوبالِِ همراه باعث گرديد ايشان در اوج قرار گيرد
اوجي كه بي شك هرعالم عاملي مي تواند بدان دست يابد به شرط انكه
علاوه بر دانش مديريتي تقوا و انصاف را نيز به همراه داشته باشد.
كه بي گمان اين دو‘ چون دو بال براي پرواز پرنده واجب است .
ترس از خدا واينكه اين
پست يك امتحان الهي است باعث گرديد اين جوان انقلابي متعهد در كنار
بزرگاني چون رجائي‘ باهنر‘ بهشتي و.... نمونه اي از مديران لايق
نظام تازه تاسيس اسلامي گردد.
دكتر فياض بخش را موسس
سازمان بهزيستي مي دانند. اين عزيز بزرگوار با درك درستي كه
ازمحروميت و تنگنا هاي موجود داشت توانست پايه ريز و مدير بزرگترين
سازمان حمايتي كشور گردد ايشان به مشكلات قشر هاي جامعه اشنائي
داشت و خود انرا لمس نموده بود از همين رو با درايت و اگاهي در
تدبير امور مي كوشيد و انصافا وجودش گوهري گرانمايه براي معلولين و
محرومين بود.
مي گويند
هنگام دادن احكام روساي سازمان بهزيستي استانها به انان سفارش مي
كرد كه يك روز كاري خويش را بر صندلي چرخدار نشسته و به هيچ بهانه
اي از جاي بر نخيزند و تمام كار خود را در انروز با وضعيت يك معلول
ضايعه نخاعي انجام دهند تا در پايان وقت كاري خويش علاوه بر اشنائي
بادرد و رنج كساني كه بايد عمري را اين گونه سپري كنند به سنگيني
مسووليت خويش واقف گردند وبدانند كاهلي وكم كاري دراين جايگاه تنها
ضرر اقتصادي به همراه ندارد بلكه با روح وجسم و كرامت انسان سر
وكار دارد تا بدانند بي اعتنائي و كم توجهي در اين مقام به شرافت و
عزت انسان ها ضربه مي زند. با اين توصيه ساده وكوتاه به انان كه
اهل درك و درد بودند فهماند رياست بر سازمان بهزيستي با مديريت
بنگاه هاي اقتصادي متفاوت است هم انگونه كه عمل درست و بي ريا و
كارامد اجرش نزد خدا محفوظ است عذابش نيزدر صورت سستي و افتادن در
روز مره گي هاي بي نتيجه بسيار خواهد بود. چراكه حفظ عزت و كرامت
انسان ها نزد خدا افضل امور است
.
مدتي
پيش هنگامي كه روز نامه اي را مطالعه مي كردم به مطلبي بر خوردم كه
هم خوشحال گرديدم وهم متاثر . مطلب خبري بود در باره وزير كار كشور
چك طبق خبر به چاپ رسيده اين وزير سنگين وزن يك روز تمام بر صندلي
چرخدار نشسته و به كار هاي خويش پرداخته‘ حتي با اين وضعيت در جلسه
هييت دولت نيز شركت جسته و هيچ قراري را ملغي نكرده و تازه به ديگر
وزرا نيز توصيه نموده است يك روز اين وضع را امتحان كنند تا در
خصوص معلولين بهتر تصميم گيرند و با درد انها بيشتر اشنا گردند.
وقتي به پايان خبر رسيدم چشمانم خيس بود و دهانم از تعجب باز
ودرذهنم به دنبال يك پاسخ براي اين پرسش كه چكونه يك وزير غير
مسلمان تا اين حد در فكر عمل به وظيفه خويش
است؟
كار اين فردمرا به ياد توصيه شهيد عزيز
فياض بخش انداخت وباز پرسشي ديگر‘ چه شد كه برخي از مديران در اين
مدت كوتاه وصيت وسفارش شهيدان را فراموش كردند ؟ چه زود برخي از
ارزشها نزد مسوولين رنگ باخته در حاليكه ميراث شهدا( فرزندان
شهدا) و دوستان انان هنوز زنده اند و شاهدعملكردما مي باشند كه با
خون شهدا چه مي كنيم. اي كاش برخي از عزيزان در رفتارشان تجديد
نظر مي كردند‘ بيشتر به محرومان سر مي زدند از انان دلجوئي مي
كردند و به امام علي اقتدا مي كردند. در مديريت شان ديدگاه
خدمتكزاري به مردم را پيشه مي كردند و از بي اعتنائي وكم توجهي دست
بر مي داشتند و اين جمله را نصب العين خود قرارمي دادند كه:
من افتخار مي كنم خدمت كزار مردم باشم.اميدواريم برخي از مديران
فرصت خدمت گذاري را غنيمت شمرده و از اين راه توشه اي براي اخرت
خويش مهيا سازند كه در قيامت از اين نعمت بسيار مي پرسند وهيچ
اهمالي پذيرفته نيست.