بسمه
تعالي
حضور
کود ک
معلول در
خانواده - قسمت دوم
نقش مشاوره وراهنمائی
دکتر محمد
کمالی
در
قسمت اول
از شوك ناشي از حضور كودك معلول در خانواده براي والدين، سخن گفتيم و بيان
كرديم كه براي انجام برنامه توانبخشي و درمان مناسب و به موقع براي كودك،
لازم است تا فاصله زماني بين اين شوك و درمرحله پذيرش كودك توسط والدين را
كوتاه نمائيم. در اين فاصله زماني، سؤالات متعددي براي خانواده مطرح مي شود
مانند: علت معلوليت چه بوده است؟ آيا ازدواج فاميلي باعث آن بوده است؟ شدت
معلوليت او چقدر است؟ آيا او روزي طبيعي خواهد شد؟ آيا معلوليت او قابل
درمان است؟ آيا او مي تواند با ما زندگي كند؟ چگونه اين موضوع را به خويشان
و آشنايان در ميان بگذاريم؟ آيا صحيح است فرزند ديگري داشته باشيم؟ ديگراني
كه چنين فرزنداني دارند چه كرده اند؟
همه اين
سؤالات و پرسش هاي ديگري كه ممكن است به ذهن والدين خطور كند، بي پاسخ
خواهند ماند چنانچه والدين نتوانند به راهنمايي و مشاوره لازم دست يابند.
اغلب حالت انكار معلوليت در بين والدين و استناد به اين جمله معروف كه
“
مشكل مهمي نيست، كمي صبر كنيد بزرگتر كه شود مشكل رفع خواهد شد
“ دامن گير والدين شده و مانع از پيگيري موضوع در زمان
مناسب و طلايي مي شود. البته كتمان نمي كنم كه گاهي نيز كادر پزشكي و
پيراپزشكي نتوانسته اند به وظيفه خود كه ارائه يك مشاوره خوب و راهنمايي به
موقع باشد، عمل كنند. بنابراين آنچه در اين برهه حائز اهميت است مشاوره و
راهنمايي براي والدين است كه از سوي پزشكان، كادر مددكاري اجتماعي و
متخصصان توانبخشي محورهاي مهمي كه مشاوره بايد به خانواده داراي فرزند
معلول ارائه شود تا زمينه پذيرش كودك براي آنان فراهم آيد، در ادامه مورد
بررسي قرار مي دهيم كه مهمترين آنها لزوم تفكر عاقلانه در مورد كودك از سوي
والدين است. اين موضوع بايد با صراحت به خانواده تفهيم شود كه كودك عليرغم
انتظار شما براي داشتن فرزندي سالم، باهوش و مستعد داراي ناتواني هايي است
كه بايد با شناخت دقيق از ميزان و نوع ناتواني، به درك صحيحي از ناتواني
هاي باقيمانده در آنها برسيم، تا قادر باشند ضمن تحمل نقايص و كمبودها از
توانمنديهاي باقيمانده او شادمان باشند تا از آنها به عنوان عنصري اصلي
براي ادامه حركت به سوي دستيابي به زندگي عادي تر استفاده نمايند. در همين
زمان است كه مشاور بايد والدين را راهنمايي كند تا رفتاري مناسب و آگاهانه
با كودك داشته باشند . در اين گونه موارد پدر خانواده گاهي حتي حاضر به
ديدن فرزند نيست، دير آمدن شبها به خانه و يا زماني كه كودك در خواب است و
عدم برقراري ارتباط با او، نشاندهنده آن است كه نه تنها رفتار مناسبي براي
رشد و تكامل كودك انجام نگرفته است بلكه به بهداشت رواني خود و همسرش نيز
ضربه مي زند.
گاه
خانواده از بيان ناتواني يا معلوليت كودك احساس شرم و خجالت داشته و كودك
را مخفي مي كند تا ديگران به وجود او پي نبرند، اما تا چه هنگامي قادر به
انجام اين كار است؟ خانواده و مشاور بايد در يك تعامل صحيح به اين نتيجه
برسند كه راه حل اصلي آن است كه به جاي حبس و مخفي كردن كودك بايد با كمال
شهامت معلوليت كودك را ابراز كرد و از خويشان و دوستان بخواهند كه او را
همانند يك انسان بپذيرند، او را درك كنند و دست از نگاههاي خاص به او
بردارند. والدين بايد فضايي صميمي در خانه ايجاد نمايند تا هر گونه تصميم
گيري در مورد كودك با شناخت و صبر صورت پذيرد. دسترس خانواده به منابع
اطلاعاتي و نيز مراكز و متخصصان مربوطه كمك شاياني به اين شناخت مي نمايد و
مشاور نقش مهمي در دسترسي خانواده به اطلاعات خواهد داشت. مشاوره بايد با
هر دو نفر
–
مادر و پدر
–
صورت پذيرد. تجربه نشان داده است كه فراموش كردن صحبت با پدر خانواده، اغلب
باعث عدم انسجام والدين براي پيگيري برنامه هاي درماني و توانبخشي بوده است
و در بسياري موارد پدر هيچ گونه نقشي در اين برنامه ها به عهده نمي گيرد كه
طبعأ تأثيرات منفي به دنبال داشته است.
به هرحال برخورد صادقانه، دقيق ولي نه فني و علمي مشاور در اين مرحله
براي خانواده راه گشا و مؤثر خواهد بود به شرط آنكه انتظار نداشته باشيم
خانواده به سرعت قادر به انجام همه اموري باشد كه ما تشخيص مي دهيم. در
مورد انتظار از خانواده
در
قسمت سوم
صحبت خواهيم كرد.
قسمت
سوم